Thursday, June 22, 2006

بقول پیتر فالک (یا بهتر بگم بقول دوبلری که به جای پیتر فالک در فیلم معجزه سیب حرف میزد)، "آخ ِبه که دردِ خودِ بگویم چه کنم چه چاره سازم."ل
آخه این چه وضعیه بابا یعنی ما حتی آنگولایا رم نمیتونیم بزنیم؟ ریسیست بازی در نمیارم ولی آخه امسال مگه خیر سرمون قرار نبود تیمون خوب باشه؟ گفتن پرتقال قویه ولی در مقابل مکزیک و آنگولا شانس زیاد داریم. در بازی مکزیک که هیچ گلی به سر خودمون نزدیم. گفتیم خب اشکال نداره، تمام امید تیمون؛ آقا زندی نصفه آلمانی تو بازی نبود، علی دائی هم که قربونش برم مثل اینکه قبل از بازی مادرش بهش گفته بود "علی به خدا قسم اگه تو این بازیا هم باز بخوای بری یه رکورد دیگه بشکونی و باعث بشی این نویسنده ها و
عکاسای "ترینها"ل(گِنِس بوک آو رکوردز). هی بخوان باز بیان اینجا پشت در صف بکشن و زندگی رو به ما سیاه کنن، دیگه نه من نه تو. تو در و همسایه دیگه آبرو برامون نذاشتی. خلاصه بگم این خط، این هم نشون؛ به مرتضی علی اگه یه گل دیگه بزنی، عاقت میکنم."ل
ایندفه دیگه دردمون چی بود؟ زندی که از اوّل تو بازی بود. دائی هم که بعد از اینکه سر بازی پرتقال تنبیه شده بود و تمام بازی رو روی نیمکت نشسته بود، ایندفه ترگل و ورگل، با موهای آب شونه کرده و نگاهی مصمم (که باعث میشد آدم فکرکنه ایندفه دیگه به مادرش گفته "ننه این قرتی بازیها رو بزار کنار. خوش نداشته باش در بازگشت به وطن بجای گلایل و میخک از جگرگوشه ات با تخم مرغ گندیده و گوجه فرنگی لهیده استقبال بشه.") وارد زمین شد. ولی بازم هیچ خبری نشد.ل

میخوام بگم خوب بود هر دو تیم به بدی هم بازی میکردن، آدم اونقد ناراحت نمیشد که چرا ما انقد بد بازی میکنیم، ولی از یه طرف هم دیگه هر دو انقد بد بودن که آدم اصلا حوصله اش سر میرفت. این یکی بجای هم تیمی خودش پاس میداد به آنگولاییه، تا میومدی عصبانی شی و فحّاشی به تلویزیون رو شروع کنی که آخه این چه جور پاسکاریه پسر خوب، میدیدی اون آنگولاییه ام برگشت دوباره پاس داد به اینا! بقول بابام، یکی از یکی زَرَنجتر! و باضافه اون یکی هم از یکی نازک نارنجی تر. آی اینا خوردن زمین، آی اینا ملّق شدن، آی اینا دستشون اوف شد رفتن به داور شکایت کردن "آقا اجازه، آقا اجازه، اون آنگولاییا با لقد زدن تو سر ما، خیلی درد اومد. اسمشون رو تو بدها نمینویسین؟ همون آنگولایی گندهه بود آقا که جلو زلفاشو چارتا گیس بافته." آنگولاییها هم هیچ دست کمی از اینا نداشتن و مطمئنم که متّصل از اونطرف چغلی اینارو به داوره میکردن ولی من متاسفانه چون آنگولایی بلد نیستم نمیفهمیدم چی میگن. داور هم که چون نه فارسی بلد بود نه آنگولایی، از هفت دولت آزاد بود و همینجوری فقط میدید که هی برانکاردِ که میاد توی این زمین و میره و به دستیارش پچ پچ میکرد که "حتی توی فیلم سِیوینگ پرایوت رایان هم انقدر زخمی ندیده بودم که امروز توی این زمین دیدم."ل
چی بود بالاخره ما نفهمیدم، بازی کنان این دو تیم همه پوکی استخوان داشتن؟ یکی از کنار اون یکی رد میشد بادش میگرفت به اون یکی یکدفه میدیدی جفتشون خوردن زمین نفری چهارتا ملق هم زدن! اون برزیلی، آرژانتینی اینا هستن، برا یارو جفپا میگیرن ده تا ملق میزنه، آخ که نمیگه هیچچی، تازه بلند
میشه (توپ هم که انگار با سیریش به کفشش چسبوندن هنوز رو پاشه) میددوه میره بقیه بازیشو میکنه. خیلی خب شاید یک ذره اگزژره کردم ولی آخه خداوکیلیش کولی بازی هم حدّی داره. مردای گنده!ل

فقط یک نفر آدم حسابی بود توی این تیم ما، اونم بیچاره این مهدوی کیا بود. عجب بازیی میکنه این مرد، بیچاره یک تنه در مقابل تمام این آنگولاییا وایستاده بود. ولی خب تنهایی میتونست چیکار کنه بدبخت. نزدیک بود تلف شه جوون مردم انقدر که از اینور زمین دویید به اونور زمین. خدا یک در دنیا صد در آخرت بهش عوض بده که اگه این شیرمرد توی تیم ما نبود ما دیگه له و په میشدیم.ل

11 Comments:

Anonymous Anonymous said...

قلمت خيلی شيرينه...ولی می بينم داری با وبلاگ فارسيت بيشتر از انگليسيه لاس می زنی؟! نه؟

1:33 am, June 23, 2006  
Blogger Shirin said...

آره لیلی، آخه بعد از اینهمه وقت فارسی نوشتن خیلی حال میده :-) حالا به اون یکی هم میرسیم البته چون من که معتاد نوشتنم! راستی یک چیزی میخواستم ازت بپرسم. وقتی که فارسی تایپ میکنی و میخوای یه حرفی مثلا "ن" بزرگ در بیاد بدون اینکه بعدش فاصله بدی، چیکار میکنی؟

9:13 am, June 23, 2006  
Anonymous Anonymous said...

راستش تا حالا به اين کار احتياج نداشتم و نتيجتآ نمی دونم چطور ممکنه يا اصلآ ممکنه يا نه؟ حالا باز هم اگر فهميدم خبرش را بهت می دم.

4:40 pm, June 23, 2006  
Anonymous Anonymous said...

Brilliant! That is so funny. I wondered why they were falling over so much too.

6:31 pm, June 23, 2006  
Anonymous Anonymous said...

من خبر دارم که آلمان، به مناسبت جام جهانی، برای استاديم هاش از هلند چمن وارد کرده...
غلط نکنم ايراد از اين "علف هلندی" است که ملت هی گوز ملق می شن !

9:38 pm, June 23, 2006  
Anonymous Anonymous said...

;-) man bazi fo nadidam vali hala fekr mikonam kaash dideh boodam chon benazar kheili khandeh dar miad. heif shod.

8:51 am, June 25, 2006  
Anonymous Anonymous said...

بعد از تايپ ن اينا رو با هم فشار بده
shift+space
بعد حرف بعدي رو تايپ كن

3:24 am, June 26, 2006  
Blogger Shirin said...

پس بگو لیلی :-) کار کار این هندی هاس

Nah Anonymous 1, narahat nabash, ziad ham chizi az dast nadadi. Highlightesh haminha bood keh inja khoondi ;-) baghyash ham faghat asaab mizad.

Hi Aman, hope you had fun at the Portugal game :-)

مرسی انانیمس 2، ولی وقتی اون کار رو میکنم یک فاصله میوفته. من مثلا میخوام ببنینم میشه نوشت "می خوام" به این شکل، ولی بین "می" و "خوام" فاصله نذاشت.

1:32 pm, June 27, 2006  
Anonymous Anonymous said...

متوجه شدم. شما می‌خواين اينطوری بنويسين «می‌خواهم» اما نمی‌تونين. راستش منم راه ديگه‌ای بلد نيستم که احتمال بدم اون جايی که شما می‌نويسين خواب بده. اگه پيدا کردين به ما هم بگين. موفق باشين.

1:39 am, June 28, 2006  
Blogger Shirin said...

ده! شما که این کارو کردین! یعنی اون می خوام رو سر هم نوشتین. چه طوری شد؟

9:32 am, June 28, 2006  
Anonymous Anonymous said...

راستش من توی يه اديتوری(اديتور پرشين بلاگ) می‌نويسم که نيم‌فاصله رو توش اينجوری نشون می‌دن. اينا رو اونجا تایپ کردم و بعد اينجا کپی کردم.

1:30 am, June 29, 2006  

Post a Comment

<< Home